دیروز برعکس بیشتر جمعه ها خونه بودیم و سعی کردیم خیلی بهمون خوش بگذره صبح مثل همیشه ساعت نه بیدار شدی و طبق معمول صبحت رو با این سوال شروع کردی که مامان کاتون میذاری؟! آخه برنامه ی زندگیمون اینطوری تنظیمه که شما صبحها همراه صبحونه یکی دو ساعت کارتون میبینی و بعدش شروع میکنی به بازی و منم میرم دنبال کارهام بعد از دیدن به قول خودت عمو قنداد رفتی سراغ بابا و با کسب اجازه ی من پریدی روش و اینطوری شد که صبح جمعه ی بابا هم آغاز شد بابا هم یه صبحونه ی کوچیک خورد و دو سه ساعت بعد هم همگی دور هم سبزی پلو وماهیه ظهر جمعه رو زدیم به بدن و بعدش کم کم به پیشنهاد بابا که دعوتنامه داشت به ...